شعر قرص اعصاب شاعر مرضیه دادپور
شعر قرص اعصاب شاعر مرضیه دادپور
گاهی زنی در لابه لای خستگی هایش
سوزن به سوزن وصله ها میزد غرورش را
در لحظه هایی که جنون سرگیجه میگیرد
میچید پیش هم گره های صبورش را
در ذهن او افکار پر غوغای ویرانگر
با قرص بی اعصاب او دیوانه تر میشد
زیر فشار ضربه های سخت و پی در پی
روح و روانش دم به دم ویرانه تر می شد
یک روز بادمجان پای چشم مشکی را
در تابه ی بی اعتمادی زیر و رو میکرد
یک روز احساسات پاره پاره ی خود را
با چرخ خیاطی خود دائم رفو میکرد
وقتی که فرش دست بافت خاطراتش را
رج روی رج نقش دقیق آبرو می داد
دل را درون تشتی ازآشوب و خون دل
هی زره زره چنگ میزد شستشو میداد
شب ها به روی تخت بی خوابی ولو میشد
جوراب تنگ خستگیها را به پا میکرد
در فکر بند رخت مملو از لباس و درد
تاریکی شب را اتو میزد و تا میکرد
یک سایه روی فرش ماشینی قدم میزد
مردی شبیخون میزند بر جسم تو خالی
در بند شهوت میبرد قربانی خود را
در مسلخ تاریک یک زندان پوشالی
روحش میان بازوان مرد میمیرد
جسمش به زیرنور بی تاب شب مهتاب
اشکش به روی گونه اش آرام می غلتد
آهسته خود را میسپاراند به دست خواب
بیشتر بخوانید
نوروز شاعر بهناز علی زاده
بزم رویا شاعر سپیده طالبی
غزل کاش بدانی شاعر بهناز پالیزبان
غزل دیوانه ی عاشق شاعر بهناز پالیزبان
دکلمه – آوای مستان
دکلمه های افشین یداللهی
دیوان صوتی مولانا با صدای امیر بیات
دیوان صوتی فروغ فرخزاد با صدای پرستو بیات
دیوان صوتی حافظ گوینده استاد فریدون فرح اندوز
- بلاگ شاعران
- مرضیه دادپور
- 2083983
- چارپاره
- در حانه
- پرسوناژ
- 09/06/2021
- قبل از اجرا بهم خبر دهید
- تمایلی ندارم
- خیر
- این شعر اشاره ای دارد به خشونت علیه زنان و روزمرگی های زنان خانه دار